چگونه ابوریحان بیرونی قاره آمريکا را کشف کرد؟
صباح صباح

کشمکش بين ابوریحان بيروني وسلطان محمود(غزنوي)

 

در قرن چهار و پنج هجری، زمانی که نابغه بزرگ جهان علم، ابوریحان بیرونی در سال 362 هجری قمری پا به جهان گذاشت، خراسان زمین مرکز تجمع بزرگان علم و ادب بود. ابونصر منصور بن علی، کسی که سالها در محضر ابوالوفاء شاگردی کرده بود و معرفت آموخته بود، تعلیم ابوریحان را در شهر کاث بر عهده گرفت و به او مطالب بسیاری در ریاضیات آموخت. ثمره این دانش آموزی ها مردی را پدید آورد که در وصفش گفتند: دانشی نبوده که بیرونی در روزگار خود در آن کارورزی نکرده یا به نگاه کارشناسانه در آن ننگریسته باشد.  بیرونی در محضر استادی نظیر عبدالصمد حکیم، حکمت و علوم را آموخت و در حالی که تنها بیست و هفت ساله بود، آثار الباقیه را تالیف کرد. سالها می گذشت و او چون تشنه لبی از چشمه جوشان علم می نوشید. قرن سوم هجری به پایان رسیده بود و هشت سال از شروع سده چهارم می گذشت که لشکرکشي هاي سلطان محمود غزنوی آغازگرديد . ابوریحان و عبدالصمد حکیم را سلطان محمود با خود به غزنین برد. قصر سرسبز سلطان محمود از طراوت بهار جلا یافته بود. سر سبزی باغ، سلطان را سر شوق آورده بود و او را به سوی خود می خواند. تصمیم گرفت که به داخل باغ برود. ناگهان منصرف شد و تصمیمی گرفت. به چهار در خروجی عمارت نظری افکند. سپس رو به ابوریحان کرد و گفت: ای حکیم دانشمند که در علم و حکمت یکه تازی. اندیشه و استشاره کن و بگو ما از کدامین یک از این چهار در بیرون خواهیم رفت. آنگاه روی کاغذی بنویس و در زیر تخت من قرار بده. ابوریحان در چهره سلطان نگریست. خنده شومی گوشه لب سلطان بود. بیرونی اسطرلاب خواست. ارتفاع گرفت و محاسبه کرد. چندی که تعقل کرد روی کاغذ چیزی نوشت و در زیر تخت سلطان قرار داد.  سلطان محمود برآشفت. از خشم تیره شد و فریاد کشید. آنگاه دستور داد تا ابوریحان را از بالای عمارت باغ به پایین پرتاب کنند. خواجه حسن میمندی به فراست دریافت که شفاعت کردن در آن لحظه موثر نخواهد بود. بنابراین دستور داد تا در پایین عمارت دام نرمی قرار دهند. ابوریحان به پایین پرتاب شد و به لطف نرمی دام، از مرگ گریخت. سلطان پس از چند روز از کشتن ابوریحان پشیمان شد. خواجه حسن میمندی شرح حال رفته را بازگفت. بار دیگر ابوریحان در نزد سلطان محمود حاضر شد. این بار بر چهره سلطان شادی نشسته بود و بر چهره ابوریحان بی تفاوتی. محمود گفت: ای ابوریحان! آیا از این که قرار بود از بام عمارت به پایین بیفتی و جان به در ببری نیز خبر داشتی؟ ابوریحان گفت: آری ای امیر. سلطان محمود دلیل خواست. ابوریحان باز گفت: تقویم روزانه ام گواه است. و تقویم را به محمود نشان داد. سلطان در احکام آن روز ابوریحان این گونه خواند: ( مرا از جای بلندی بیندازند، ولیکن به سلامت بزمین آیم و تندرست برخیزم ) سلطان محمود باز دیگر خشمگین شد و دستور داد تا ابوریحان را به زندان بیاندازند. ابوریحان شش ماه در حبس بود و بار دیگر به وساطت خواجه حسن میمندی آزاد شد... پیرمرد روزهای زندان ِ سلطان محمود را به یاد آورد. چه سالهای سختی را پشت سر گذاشته بود. ابوریحان در سال 418 هجری قمری زمانسنج ویژه ای را بر پایه نظام خورشیدی برای مسجد جامع غزنین ساخت و در همان سال با ملاقات سیاحان چینی در دربار سلطان محمود اطلاعات مفیدی از ایشان کسب کرد. ابوریحان بیرونی به واسطه سفرهای پیاپی اش به هند در ملازمت سلطان محمود، زبان سانسکریت را آموخت و در باره هندوان دانش های بسیاری کسب کرد و سرانجام در سال 424 هجری قمری، شاهکاری به نام تحقیق ماللهند را تالیف نمود. پیرمرد به یاد عالمان هم عصر خویش افتاد. ابن هیثم بصری را به یاد آورد که با او در هندسه بحث کرده بود. سپس به یاد ابن سینا افتاد و مناظره معروفش با شیخ الرئیس را به یاد آورد. ابوریحان از فلسفه یونانی و ارسطویی پرسیده بود و ابن سینا پاسخ گفته بود. صحبت آن دو به سکون ارض و میل اجسام به مرکز زمین و امتناع خلاء و ابطال جزء لایتجزی و تناهی ابعاد و ... هم کشیده بود و به اعتراض ابوریحان بر پاسخ های ابن سینا انجامیده بود. پیرمرد، حالا که به گفتگوهایش با ابن سینا فکر می کرد، افسوس لحظات گذشته را می خورد... این قافله عمر عجب می گذرد.  . در عصر سلطان مسعود، ابوریحان پس از 13 سال دوباره خوارزم را دید و تاریخ آن جا را نوشت. در بازگشت به غزنین و در سال 423 هجری قمری، بیرونی تالیف کتاب قانون مسعودی را به اتمام رساند و به سلطان مسعود تقدیم کرد. ارزش این کتاب تا حدی بود که آنرا تا حد مقایسه با المجسطی بطلمیوس بالا برد. این کتاب دایرة المعارف کاملی در نجوم به شمار می رفت، همان طور که قانون الطب شیخ الرئیس ابوعلی سینا دایرة المعارف طبي بود. ابوریحان، پیلواری را که سلطان مسعود برای قدردانی از قانون مسعودی برایش فرستاده بود را باز فرستاد. علاوه بر آن، ابوریحان بر تالیف التفهیم را در نجوم و نیز الجماهر را در شناخت گوهر ها و کانی شناسی همت گماشت. ابوریحان در محاسبات خویش از نوعی ترازوی ویژه استفاده می کرد که پدر ماشین حساب های امروزی محسوب می شود. ابوریحان عدد پی را محاسبه کرد، محیط زمین را اندازه گیری نمود، موقعیت ستارگان را با اسطرلاب بدست آورد و کره جغرافیایی ساخت. سال 440 هجری قمری فرار سیده است. مردی که به جز در نوروز دست از کار نمی کشید اینک در بستر بیماری افتاده ونفس های آخر بزرگ مرد علم و حکمت فرار سیده بود   . علی بن عیسی الولواجی به دیدن او آمد. ابوریحان به یاد مسئله ای افتاد: ای شیخ! حساب جدات ثمانیه را که وقتی به من گفتی بازگوی که چگونه بود؟ .  شیخ گفت: ای حکیم بزرگوار. اکنون چه جای این سوال است؟ ابوریحان می گوید: کدامیک از این دو امر بهتر است؟ بدانم و بمیرم یا ندانم و نادان درگذرم؟ شیخ مسئله را بازگفت و از حضور ابوریحان مرخص شد. چندی دور نشده بود که صدای شیون و زاری از خانه او بلند شد... ابوریحان بیرونی در گذشت. ابوريحان در طول هفتادو د و سال زند گي خود حدود 143 كتاب نوشت (كه از مهمترين كتابهاي وي مي‌توان به التفهيم، آثارالباقيه، قانون مسعودي، و تحقيق ماللهند و … اشاره كرد) اين تعداد، اوراق نوشته شده به وسيله او را به دوازده هزار برگ مي رساند.  اين مرد بزرگ و دانشمند در بامداد پنج‌شنبه سوم ذي‌الحجه سال 362 ه.ق . و 972 م. در بيرون ديده به جهان گشود و با تولد او خراسان بزرگ يكي ديگر از بزرگترين مفاخر جهان را به خود ديد. ابوريحان در طول عمر پربار خود هميشه به‌دنبال كشف حقايق بود و هيچ چيز را در دنيا بر آن ترجيح نمي داد.

 


ابوريحان در طول عمر خود با قناعت زندگي مي‌كرد و به تجملات و ظواهر دنيا اهميتي نمي‌داد و زماني كه در غروب شب جمعه دوم رجب 440 ه.ق برابر با 1048 م. در غزنه چشم از جهان فروبست، ثروت زيادي را براي خانواده‌اش باقي نگذاشت و ثروت خانواده‌اش همان نام نيك ابوريحان بود كه هميشه براي آنها جاودان ماند.  با رفتن ابوريحان، هر يك از دانشمندان كه او را مي‌شناختند و با او برخورد داشتند، در نوشته‌هاي خود در مورد او چنين مي‌گويند. ادوارد ساخائو درباره زبان‌داني و لغت‌شناسي او مي‌گويد: تاليفات ابوريحان به دو زبان است ، عربي و پارسي ، و از مطالعه كتب او معلوم مي‌شود كه ابوريحان زبان سانسكريت و زبان عربي و سرياني را مي‌دانسته است. و ادوارد براون از قول ساخائو مي افزايد: كه اگر در دوران ما كسي بخواهد با استفاده از ادبيات و علوم جديد زبان سانسكريت و فرهنگ هنر را مورد مطالعه قرار دهد بايد سالها بكوشد تا بتواند چون ابوريحان بيروني با دقت و تعمق كامل به ماهيت تمدن باستاني هند پي ببرد و حق مطلب را ادا كند. و عبدالحميد دجيلي درباره بيروني چنين مي‌گويد: اگرچه ابوريحان معمولا آثار خود را به عربي و سانسكريت مي‌نوشت، اما از لحاظ پارسي داراي تسلط كامل بود تا آنجا كه كتاب التفهيم وي كه به دو زبان پارسي و تازي نوشته شده است هم‌اكنون به عنوان يك مرجع لغت پارسي مورد توجه دانشمندان و ادباي پارسي است و مي‌افزايد هنگامي كه ايشان از بابت تسلط ابوريحان بر فلسفه، تاريخ، طب، و هندسه آگاه مي‌شود و از آن سخن مي‌گويد نمي‌تواند بپذيرد كه وي اديبي ممتاز نيز بشمار مي‌آمده است. صاحب اعيان‌الشيعه در مورد او مي‌گويد: كه محاسباتش در علوم رياضي آنچنان دقيق بود كه با اندازه ‌گيريهاي زمان ما هيچ‌گونه اختلافي نشان نمي‌دهد و عنوان مي‌كند كه برتري بيروني بر ديگران آن است كه نوشته‌هاي خود را با خطوط و اشكال همراه مي‌كرده است تا خواننده كتاب، افكار او را نه تنها از طريق نظري بلكه از راه عملي آن بخوبي دريابد و فراگيرد.

کشف آمريکا

پیشینگان همه معتقد بودند که بخش خشکی معمور و قابل سکونت زمین منحصر به ربع شمالی است که آنرا ربع مسکون میگفتند ,ولی ابوریحان دانشمندی است که به نیروی علم و فراست حدس زد و اعتقاد داشت که در ربع شمالی دیگر یا در نیم کره ی جنوبی زمین یعنی در نقطه ی مقابل مقاطر ربع شمالی که فقط آنرا مسکون و معمور می دانستند نیز خشکی وجود دارد و دو ربع دیگر کره ی زمین را آب دریا فرا گرفته و وجود همین دریا ها ما بین دو قاره جدایی انداخته و مانع از ارتباط دو قسمت خشکی با یکدیگر شده است . گفته های این دانشمند در دو جای کتاب ارزشمندش ( الهند ) ثبت و بحث شده است و نیز در کتاب ( تحدید نهایات الاماکن ) که تاریخ تحریرش به سال 409 هجری قمری است در این باره که آیا در نیم کره ی جنوبی زمین نیز خشکی قابل عمارتی هست بحث مفصلی کرده است.  باری خشکی مقاطر با ربع شمالی که ابوریحان حدس زده بود با همان سرزمینی منطبق میشود که واقع بین اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام است و پس از 462 سال توسط کریستوف کلمب  کشف شد و آنرا ( آمریکا ) نامیدند . کریستوف کلمب هم چنانچه معروف است از روی قواعد و اطلاعات و بصیرت علمی آن قاره  را کشف نکرده ، چرا که اصلاً از وجود چنین سرزمینی آگاهی نداشت و احتمال آن را هم نمی داد و بطوریکه گفتند او به مقصد هندوستان سفر کرده بود و در اثر اتفاقاتی که رخ داد در آن قاره سر در آورد که آنرا هیچ نمی شناخت ، اما ابوریحان از روی قواعد متقن و بصیرت علمی بوجود چنین سرزمینی پی برده و آنرا چندین قرن ( در حدود 5 قرن ) پیش از کریستوف کلمب صریح و واضح خبر داده بود ، پس درود به این دانشمند و فیلسوف و درود  بر تمامی بزرگ مردان خراسان زمین که نه فقط با علم خود بلکه حتا با اسم خود نیز این سرزمین را به سر افرازی برده اند .

رويکردها :

عجایب ا لمخلوقات ، تاريخ بيهقي و ماندگار


November 13th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی